داستانهای شاهنامه کودکان پایهی سوم دبستان - 6 جلد
شابک: 978-600-6650-32-6
داستانهای شاهنامه کودکان پایهی سوم دبستان
۱۰. کتاب پهلوان همیشه پیروز - تولد و رشد رستم، مرگ منوچهر، دوران نوذر
۱۱. کتاب جنگهای ایران و توران - زو، گرشاسب و کیقباد
۱۲. کتاب هفتخان (خوان) رستم - کیکاووس، جنگ مازندران
۱۳. کتاب جنگ هاماوران - کاووس و سودابه، جنگ با تورانیان
۱۴. کتاب برآمدن سهراب - همکاری با افراسیاب، دژ سپید، گردآفرید
۱۵. کتاب رستم و سهراب - نبرد پدر و پسر، مرگ سهراب
شاهنامهی سوم دبستان- جلد ۱۰ (پهلوان همیشه پیروز)
نیمی از کتاب، داستان به دنیا آمدن دشوار رستم است که سرانجام مجبور شدند پهلوی مادر را بشکافند و او را بیرون آورند و سپس شرح دلاوریهای او که از زمان کودکی شروع شد. نیمهی دوم کتاب به اواخر پادشاهی و سرانجام مرگ منوچهر اختصاص دارد که پیش از مرگ، پسرش نوذر را به جانشینی خود برگزید. پشنگ، شاه توران میخواهد از فرصت استفاده کند و پسرش افراسیاب را به جنگ با ایران میفرستد. ایرانیان به مقابله برمیخیزند.
شاهنامهی سوم دبستان- جلد ۱۱ (جنگهای ایران و توران)
پس از مرگ سام که زال به مازندران رفته بود، افراسیاب سپاهی را به زابلستان فرستاد. امّا به تدبیر مهراب، پدر زال، او باخبر شد و بازگشت و در جنگی سخت، شکستی بزرگ بر تورانیان وارد شد. افراسیاب خشمگین، به تلافی، سر نوذر را از تن جدا کرد امّا بقیّهی اسیران ایرانی به دلیل نیکاندیشی اغریرث، برادر افراسیاب، از مرگ رستند. زال و پهلوانان دیگر، «زو» را جانشین نوذر کردند و او به جنگها خاتمه داد و پنج سال بعد، گرشاسپ و نه سال بعد کیقباد بر تخت نشستند.
شاهنامهی سوم دبستان- جلد ۱۲ (هفتخان (خوان) رستم)
ایرانیان به دلاوری رستم و سایر پهلوانان شکست سختی بر تورانیان وارد و آنان را وادار به تقاضای صلح کردند، قباد صلح را پذیرفت تا از خونریزی بیشتر جلوگیری کند. پس از پادشاهی طولانی کیقباد، نوبت به پسرش، کاووس، رسید که دوراندیشی پدر را نداشت و با شنیدن داستانهایی از شکوه و سرسبزی مازندران، سرانجام به جنگ دیوان گرفتار شد. رستم برای نجات او ناگزیر شد که از مسیری دشوار و پس از گذراندن هفتخان (شیر، بیابان سوزان، اژدها، جادوگر، سرزمین تاریکی، ارژنگ دیو، دیو سپید) کاووس را نجات دهد.
شاهنامهی سوم دبستان- جلد ۱۳ (جنگ هاماوران)
کاووس، پس از خلاصی مازندران، به فکر امن کردن سرزمینش افتاد و به همهجا لشکر کشید و در توران و چین و مکران و حتّی سرزمین بربرها، همهجا سرکشان را به جای خود نشاند و تا شنید شاه مصر و هاماوران و شام سرکشی کرده است، او را در جنگی سخت شکست داد و دخترش را نیز به همسری گرفت امّا، در یک مهمانی غافلگیر و اسیر شد و از سوی دیگر افراسیاب به سرزمین بدون حکومت ایران حمله کرد. آنها رستم را به حساب نیاورده بودند که میتواند با سپاهش از عهدهی هر دو ماجرا برآید.
شاهنامهی سوم دبستان- جلد ۱۴ (برآمدن سهراب)
سهراب تصمیم گرفت سپاه بزرگی گرد آورد و به ایران رود، پدرش را بیابد و شاه ایران کند. افراسیاب چون از این تصمیم آگاه شد با ارسال کمکهای فراوان او را تشویق به این کار کرد و سهراب با صدها هزار سوار جنگی به سوی ایران تاخت و همهجا را به خاک و خون کشید. هیچکس از پهلوانان در جنگهای مختلف یارای مقاومت در برابر او را نداشتند و بارگاه کاووس به لرزه درآمد. همه میگفتند فقط رستم میتواند از پس این کودک چهارده ساله برآید. کاووس، رستم را خواست امّا ابتدا از دیرآمدن او خشمگین شد و رستم را رنجاند امّا پس از قهر رستم و باقی بودن خطر سهراب، به چارهجویی برآمد و رستم راهی میدان شد. از آنسو، هم سواران تورانی و هم ایرانی هر کدام با دلایل مختلف، از دادن نشانی رستم به سهراب خودداری کردند و او نتوانست پدرش را بشناسد.
شاهنامهی سوم دبستان- جلد ۱۵ (رستم و سهراب)
سرانجام رستم و سهراب در برابر هم قرار گرفتند و به نبردی جانانه پرداختند. پیش از آن، سهراب به خیمهی شاه و همهی پهلوانان هجوم برده و هیچکس در برابرش نایستاده بود. جنگ رستم و سهراب مدّت زیادی طول کشید امّا هیچ کدام پیروز نشدند و هر دو با تن خسته به اردوگاه بازگشتند. سهراب چندبار از رستم، نام او را پرسید و حدس میزد که این پهلوان پیر همان پدرش باشد، امّا رستم نیز نام خود را کتمان کرد. روز دوم، سرانجام رستم در جنگ چیره شد و رستم با خنجر پهلوی پسر را درید و پس از آنکه متوجّه شد پسر خود را به خون کشیده، شیون و فریاد کرد. او از کاووس نوشدارو خواست امّا کاووس عمداً در ارسال آن خودداری کرد تا رستم به عزای پسری بنشیند که هیچکس در جهان تاب مبارزه با او را نداشت.